نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام
20 بهمن 1395 توسط زهرا بخاط
نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام
نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام
تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن
من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام
تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم
تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام
زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى
مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام
شناختند عامیان من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام
چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام
سید تقی سیدی
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته